۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

لطفا کسایی‌ که میخوان رای بدن، توجه کنین!


Photo: ‎لطفا کسایی‌ که میخوان رای بدن، توجه کنین!‎

سال ۸۸ رای امیر جوادیفر کهربزک شکنجه و مرگ ...

ای عشق، منم از تو سرگشته و سودایی
واندر همه ی عــــالم مشهور به شیدایی .
امیر جوادی‌فر (متولد ۲۳ شهریور ۱۳۶۳.رشت - کشته شده ۲۳ تیر ۱۳۸۸) دانشجوی رشتهٔ مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد قزوین بود که در جریان تظاهرات جنبش سبز در ۱۸ تیر ۱۳۸۸ دستگیر و در بازداشتگاه کهریزک تحت شکنجه کشته شد.

مرحوم امیرجوادی فر ۲۵ساله، طبق نظر گروه کارشناسان پزشکی قانونی، بر اثر ضربات ناشی از اصابت جسم سخت و مجموع صدمات وارده در راه انتقال از کهریزک به اوین فوت می کند ...

امیر روزهای سختی در کهریزک سپری کرد گردنش شکسته بود دنده‌هایش خرد شده بود و یکی از چشم‌هایش رو از دست داده بود و همیشه به فکر این بود که چرا چشمش نمیبیند بعد از چند روز چشمش عفونت کرد عفونت بیرون می آمد روز اخر که داشتیم ار کهریزک به اوین میرفتیم امیر بخاطر گرمای شدید و حال خوبی که نداشت در سایه‌ای نشسته بود و چند باری حالش بد شد انگار داشت روح از بدنش جدا میشد ...

در همون لحظه سرهنگ کمجانی شروع کرد با پوتین بر سر و صورت امیر و دنده‌های شکسته‌اش که حدود چند ضربه‌ای بر تن امیر بی‌جان زدند که امیر از سایه بیرون آمد و در افتاب سوزان نشست یک بار پیش دستشویی در کهریزک وقتی امیر می خواست آب بخورد دیدمش که گفت نمیدونم چرا چشم سمت چپم نمیبینه روم نشد بهش بگم چشمت کور شده آخه همه درد هاش یک طرف از اینکه یک چشمش نمیدید یک طرف چون چشم هاش رو خیلی دوست داشت و همیشه مادرش رو صدا میزد که چشم‌هایم رو به من برگردون بعد‌ها فهدیم مادر امیر عزیز چند سال پیش فوت کرده بود ...

امیر،‌ای عاشق ایران؛ قبل از وصل عاشقانه و معصومانه ات به معشوق کل و مادر چه کشیدی؟ برادرم را به یاد می آورم که در آن هنگامه ی وصلش، ساعت‌ها قبل از پروازش، تنها جسمش در این دنیا بود و نفس‌هایش حضرت حق و پدر روانشادم را صدا می کرد و تو نیز بعد از آن که دیدگانت به زشتی و پلشتی این دنیای ناجوانمرد بسته شد، به روشنایی و بینش رسید. مادرت را خواندی و سپس به سمت او شتافتی.
امیر جوادیفر در راه کهریزک به اوین در اتوبوس حالش خیلی بد شد و خیلی تشنه بود و لب‌هایش از تشنه گی خشک شده بود دوستانم به مامورین التماس کردند که بهش آب بدهند ولی بک قطره آب هم به امیر عزیز نداند و امیر با لب‌های تشنه همش خون بالا می آورد و روحش داشت از بدنش جدا میشد.

وقتی امیر دیگه نفس نمیتونست بکشه یکی از دوستانم به امیر تنفس مصنوعی داد ولی هر کاری کرد نتوانست برای امیر کاری انجام دهد و امیر از این دنیا با لب‌های تشنه و در حسرت یک قطره آب رفت و با همه ماها خداحافظی کرد ما رو ببخش امیر جان که کاری نتونستیم برات انجام بدیم ولی روزی رای گمشده ات رو پس خواهیم گرفت ...

گر مرد رهی ، میان خون باید رفت
وز پای فتـــاده ، سرنگون باید رفت
تو پـــــــای به راه نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
یاد همه ی قهرمانان آزادی ایران گرامی باد..


مسعود علیزاده
Photo: ‎به نامِ اهورا مزدا 
درود به همه دوستان

می‌گید اون ور دنیا نشستی میگی‌ لنگش کن. اگه مردی بیا اینجا این حرفا رو بزن. می‌گید چرا جوونایِ مردم و شیر میکنی‌ و به کشتن میدید.

اوکی میگیم یه روز بشینید خونه هاتون. این که دیگه هزینه‌ای نداره. این که دیگه جونِ بچهامونو به خطر نمیندازه. 

عمقِ فاجعه اینجاست که میگن رأی میدیم که فردا بتونیم بگیم رأیِ من کوو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی‌ چی‌ این حرف؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‌ای وای که ما مردم چقدر از همه چی‌ عقبیم.

البته یک چیزی باید بگم که شاید بعضی‌ از دوستان ناراحت بشن ولی‌ شاید دیگه تا الان شاهین رو شناخته باشید. خیلی‌ لخت حرف میزنم واسه همین گاهی نیشِ حرفام میگیره به پرِّ بعضی‌ از دوستان.

دوستان شما جایی می‌خواید بشاشید که ما قبلا ریدیم. بیاید رأی بدید نظام و تائید بکنید بعد بیاید تظاهرات و تند تند عکس بگیرید و خیلی‌ شیک با ویزایِ قانونی بیاید خارج از کشور و بعد از اقامتی که از طریقه همون  عکسها که گرفتید بگید  گورِ بابایِ هر کی‌ که ایران هست گورِ بابایِ سیاست. آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  
به خدا الان خیلی‌‌ها اینجوری فکر میکنند

ببینید دوستانی که می‌خواید رأی بدید بدین منظور, که به قولِ خودتون خیلی‌ها دارند این کار رو میکنند بروید یه پرسش بکنید ببینید کدوم‌هاشون اقامت گرفتن.
 خارج از کشور این قدر‌ها هم میگن بی‌ در و پیکر نیست.

من خودم تا حالا رأی ندادم و چون کلا این نظام رو قبول ندارم در تظاهرات‌هایِ سبز و آبی و بنفش و این جور مسخره بازیها‌ شرکت هم نکردم به ایران سوگند.

می‌خواید بیاید بیرون از کشور بیاید ولی‌ به هر چی‌ که بهش اعتقاد دارید نروید رأی بدید که بعد بگید رأیِ من کوو؟ این خیلی‌ زشته که اندیشه کسی‌ این باشه که من میرم رأی میدم که فردا اگر از من پرسیدن چرا امدی بگم رأیِ منو دزدیدن و رأیِ من کوو!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا اینجا شرافتش یهو گل میکنه کفرِ آدم در میاد.

فقط یه چیز میگم و ختمِ کلام

( به یزدان که ما اگر خرد داشتیم....... کجا این سرانجامِ بد داشتیم) 

خاک پایِ همتون (شاهین سرتیپی)‎

گرگها با همند و انسانها با هم غریب... ... با که باید گفت این حال عجیب...


Photo: ‎گرگها با همند و انسانها با هم غریب...

... با که باید گفت این حال عجیب...‎1

پس کی مملکتو اداره کنه؟؟؟


خارجیه میره مسجد میبینه دارن غذا میدن میگه:
مگه اینجا نماز نمیخونن؟میگن:اگه نماز میخوای برو دانشگاه تهران
میگه:مگه اونجا دانشمند و روشنفکر پرورش نمیدهند؟
میگه:اگه اونارو میخوای برو زندان اوین...میگه:مگه اونجا دزدها
و کلاهبردارها رونمیرن؟میگه:زکی!!!پس کی مملکتو اداره کنه؟؟؟
Photo

بیایید اینبار نگذاریم...


ای آگاهان.. اکنون سکوت شما خود گونه ای همکاری با نیرنگ بازانی ست
که میکوشند ملت ما را برای بار سدم فریب دهند...
1. این عکس را برای پروفایل خود بگذارید..
2. در هرجا با همه گفتگو کنید و کوتاه نیایید.. (اینجا جای کوتاه آمدن نیست)
3. در پست هایی که درباره انتصابات گفتگو میکنند با لایک یا کامنت خود واکنش نشان دهید..