۱۳۹۱ شهریور ۱۱, شنبه


این رو بخونید...گزارش حسین رونقی ست از اذربایجان...به حال خودمان گریه کنیم یا از این درد بر سرمان بکوبیم؟؟؟؟
صحنه ای را تکان دهنده تر از زلزله ، سیاه تر از شب و تلخ تر از مرگ شاهد بودیم ، دختری حدودا 15 ساله که اختلال ذهنی داشت از روز اول ز
لزله در روستای سرند ورزقان پیدا میشود . معلوم نیست خانواده او را رها کرده اند یا گم شده است ... ! بعد از 5 روز که زلزله اتفاق افتاده است یکی از ماموارن ... دختر را به کمپ ما تحویل میدهد تا به او کمک شود . تمام صورت دختر کبود است و بعد از آنکه مددکاران حاضر در اکیپ به او رسیدگی میکنند عنوان می کنند : تمام بدنش کبود است و بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است ! مشخص است بارها به او تجاوز کرده اند . حتی دست و پایش را با طناب بسته بودند . ماجرای این دختر با ظاهری معصوم و شوکه ، روزها بچه های اکیپ را در شوک و ناراحتی فرو می برد و بسیاری از دوستان به حال جامعه از دست رفته اشک می ریزند ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر