۱۳۹۱ اسفند ۱۶, چهارشنبه

مغز های باکره....


ای مغزهای باکره، ای قوم بی ثمر
ای آتش نهفته در یک ایل در به در
تا کی به اعتماد خدا چنگ میزنید؟
در منجلاب خیانت ماندید تا کمر
اینجا گل و درخت بود وقتی که آمدید
اینک شمایید و بیابان و یک تبر
آه ای نسیم عشق که سوختی در غبار
از دست این جماعت بیمار و کور و کر
باید روی به گوشه ای،هر جا فریب نیست
آغوش مادرت و یا شانه ی پدر
هق هق کنی و به دار زنی اعتماد را
از دست این اهالی نامرد و در به در
داریوش کشاورز(فریاد)
1391.1.3
تهران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر