۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

بخشی از نامه نسرین ستوده به فرزند خردسالش نیما


بخشی از نامه نسرین ستوده به فرزند خردسالش نیما

با تو چه بگویم که هفته‌ي گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟

و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لب‌های کوچک‌ات بوسه‌ای کودکانه بر دست‌هایم زدی…
نیمای عزیزم!
در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز
محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی‌اختیار بلند بلند گریستم.

با تو چه بگویم که هفته‌ي گذشته از من پرسیدی مامان با ما به خانه می آیی؟

و من در مقابل چشم ماموران بازداشتگاه به
 تو گفتم: «کارم طول می کشد و دیرتر می آیم». آن وقت تو با سر تکان دادنت گفتی باشد و دستم را کشیدی و با لب‌های کوچک‌ات بوسه‌ای کودکانه بر دست‌هایم زدی…
نیمای عزیزم!
در طول ۶ ماه گذشته دو بار به شدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز
محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بی‌اختیار بلند بلند گریستم

۱ نظر: