۱۳۹۲ اردیبهشت ۳, سه‌شنبه

گوشه ای از دوران طلایی امام راحل اینا

"صادق خلخالی"، جلاد خميني
"محاكمه ي متهمان لازم نيست، من آنها را می‌كشم، اگر خوب باشند به بهشت می‌روند و اگر بد باشند به جهنم."
(صادق خلخالي)

...
"محمد صادق صادقی گیوی" معروف به خلخالی (۱۳۰۵-۱۳۸۲)، آخوند شیعه و حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ بود. وی در "گیوی" از توابع شهرستان خلخال استان اردبیل متولد شد. وی ۱۴ سال شاگرد خمینی در کلاس‌های دروس مذهبی بود. خلخالی در روز ۵ آذر سال ۱۳۸۲ بر اثر بیماری قلبی و به دنبال یک انزوای ده ساله درگذشت.

حاکم شرع و اعدام‌های جنجالی:
وی که سابقه ي دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشته‌است و از روزهای نخست انقلاب در کنار خمینی بوده، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ (۱۳ فوریه ۱۹۷۹) با حکم خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب می‌شود. خلخالی روز 24 بهمن 1357 يعنی همان روزی که به عنوان حاکم شرع منصوب شد، "نعمت الله نصيری"، رييس ساواک، "خسروداد"، فرمانده هوانيروز، "ناجی"، فرماندار نظامی‌اصفهان و "رحيمی"، فرماندار نظامی‌تهران و رييس شهربانی کل کشور در دوران حکومت پهلوی را اعدام کرد.

اقدام معروف ديگر او در روز هجده فروردين سال ۵۸ رخ داد که خلخالی با سيزده مامور فدائی خود وارد زندان قصر تهران شد و تلفن‌های آن را قطع کرد تا از اعمال نفوذ‌ها جلوگيری کند و به دنبال محاکمه ای کوتاه، "اميرعباس هويدا"، نخست وزير مشهور حکومت محمدرضا شاه پهلوی را اعدام کرد

. بدين ترتيب خلخالی ، در آن سال‌هاي ميان سالی که کمتر کسی تا آن هنگام نام او را شنيده بود، به ناگاه به يکی از مشهورترين چهره‌های انقلابی تبديل شد و در فاصله ای کوتاه و با تکنيک‌هايی که خود تا آخرين روزها با افتخار از آنها ياد می‌کرد (از جمله قطع کردن تلفن دادگاه‌ها برای از بين بردن امکان تماس‌هايی که ممکن بود از سوی افراد سرشناس جهت جلوگيری از اعدام سريع متهمان برقرار شود) صدها تن از صاحب منصبان حکومت پادشاهی را به جوخه‌های اعدام سپرد يا بر دار کرد.

خلخالی فقط به محاکمه و اعدام بازماندگان حکومت پهلوی نپرداخت و برخورد با گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی‌ مانند گروه‌های چپ در کردستان و برخی ديگر از نقاط ايران که از آنها به عنوان کمونيست‌ها و جدايی طلبان ياد می‌کرد نيز پرداخت و جماعتی از آنها را نيز محاکمه و اعدام يا زندانی کرد. خلخالی چند سال بعد (حدود سال 1360) سرپرست کميته ي مبارزه با مواد مخدر شد و موجی از اعدام کسانی که در قاچاق و توزيع مواد مخدر دست داشتند به راه افتاد. خلخالی نماينده ي مردم قم در سه دوره ي نخست مجلس شورای اسلامی‌ و نماينده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری نيز بود و از روحانيون تندرو از گرايش چپ جمهوری اسلامی‌محسوب می‌شد. اين‌ها آخرين مسئوليت‌های حکومتی خلخالی بودند. "حزب توده ي ایران"، صادق خلخالی را نامزد خود در انتخابات مجلس شورای اسلامی معرفی کرده بود.

در این دوره صدها نفر به حکم خلخالی اعدام شدند که بسیاری از آنان وابستگان به حکومت پهلوی بودند. خلخالی در شب پیروزی انقلاب قصد داشت ۲۴ نفر را اعدام کند که در نهایت پس از موافقت خمینی چهار نفر اعدام شدند: مهدی رحیمی، نعمت‌الله نصیری، منوچهر خسروداد و رضا ناجی. خمینی به "مهدی عراقی" دستور داد که برود و نظارت کند تا آن چهار نفر با خانواده‌هایشان تماس بگیرند و اگر مطالبی دارند بنویسند. اما خلخالی به سرعت از مدرسه ي علوی به مدرسه ي رفاه رفت و مهدی عراقی زمانی رسید که اعدام آن چهار نفر صورت گرفته بود.

مهدي عراقي گفته بود كه وقتی من رسیدم، خلخالی و تیم‌اش مشغول مذاکره برای نوشتن ادعانامه علیه اعدام شدگان بودند. من بسیار عصبانی شدم و بر سر آنها فریاد زدم که شما چه دینی دارید؟ اول می‌کشید بعد می‌خواهید کیفرخواست بنویسید. بنا به گزارش سازمان عفو بین الملل ۴۳۸ نفر تا اسفند ۱۳۵۸ (طی یکسال) در ایران اعدام شدند.

خلخالي در خاطراتش در مورد نحوه ي انتخابش به عنوان حاکم شرع می‌نویسد: «خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچکترین تلاشی نکردیم و حتی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا سید روح‌الله خمینی با شناختی که از روحیه ي انقلابی من داشتند، عصر روز ۲۴ بهمن ۵۷، مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: این حکم را به نام شما نوشته‌ام. حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: آقا این حکم سنگین است. فرمودند: برای شما سنگین نیست. گفتم مخالفین و وابستگان به طاغوتیان علیه من تبلیغ می‌کنند. آقا فرمود: من پشتیبان شما هستم و بايد این حکم را به کسی بدهم که به او اطمینان داشته باشم.»

این دادگاه‌ها به دستور مستقیم خمینی برای محاکمه و مجازات دست اندرکاران حکومت پهلوی تشکیل می‌شدند. از کسانی که در این میان اعدام شدند، می‌توان امیرعباس هویدا نخست‌وزیر اسبق و نعمت الله نصیری رئیس ساواک را نام برد. مهدی بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت پس از انقلاب، با دادگاه انقلاب اسلامی مخالف بود.

خلخالی در پاسخ مخالفان به اعدام‌ها، آنها را به خمینی ارجاع می‌داد. او گفته است: "امام يقه ي مرا گرفت و به من گفت كه هرکس در مقابل شما ایستاد همین طور یقه‌اش را می‌گیری و کنارش می‌اندازی. من با اتکاء به همین حمایت‌های جدی، کار خودم را ادامه می‌دادم و به آنها می‌گفتم امام فهمیده كه حکم را به چه کسی بدهد و من یک قدم از انجام وظیفه‌ام عقب نشینی نمی‌کنم".

اما ابراهیم یزدی از اعضای شورای انقلاب معتقد است که خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد، اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت. در عین حال روشن نمی‌کند که در اینصورت چرا هیچگاه خلخالی را عزل یا توبیخ نکرد.

خلخالي، با شدت یافتن درگیری‌های سیاسی پس از تابستان ۶۰، بعنوان حاکم شرع به محاکمهٔ عدهٔ زیادی از اعضای گروه‌های سیاسی پرداخت و مامور رسیدگی به پرونده‌های قاچاق مواد مخدر شد. وی پیرامون اعدام پسر نوجوانی که نشریه ي ارگان مجاهدین خلق را می‌خوانده‌ است می‌گوید: «برای خیلی از همکارانم سوال بود که چگونه می‌شود این‌ها را سر جایشان نشاند. عصر از پیش امام بازگشته بودم..... داشتیم می‌آمدیم داخل کوچه ي منزل که از شیشه ي ماشین دیدم دو تا بچه ي پانزده، شانزده ساله گویا مخفیانه چیزی با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگیرند و بگردندشان ببینم ماجرا چیست. خودم از کیف آن پسر، این روزنامه ي مجاهدین را در آوردم. یادم هست فامیلش شریعتی بود... همانجا پسر را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اینجوری باید با این جانوران برخورد کرد!»

به ادعای ابوالقاسم سرحدی زاده، بهشتی اولین رییس قوه ي قضائیه ایران پس از انقلاب با عملکرد وی مخالف بوده‌است و او (خلخالي)، توسط بنی صدر به خمینی برای این پست معرفی شده‌ بود.

نایپل، که خلخالی را در سال ۱۹۷۹ ملاقات کرده بود، درباره بذله‌گویی او در دادگاه‌ها می‌نویسد: "بیشتر شوخی‌هایی که می‌کرد حول و حوش احکام و اعدام‌ها می‌چرخید و دیگر افراد حاضر، قهقهه‌زنان خودشان را اینسو و آنسو می‌انداختند".

ترور "شهریار شفیق":
خلخالی پس از انقلاب بسیاری از مقامات وابسته به پادشاهي پهلوی را در کنار خود محمدرضا شاه و اکثر اعضای خانواده‌اش «مفسد فی الارض» نامیده و به اعدام غیابی محکوم کرد. او برای ترور آنان در خارج از کشور تلاش‌هایی خصوصا" با کمک گروه "فدائیان اسلام" صورت داد. ۱۶ آذر ۱۳۵۸ شهریار شفیق پسر شاهدخت اشرف پهلوی و یکی از افرادی که غیابا" توسط وی محکوم به مرگ شده بود در پاریس ترور شد.

ترور "شاه" با کمک "کارلوس":
پس از عزیمت محمدرضا شاه به مکزیک، خلخالی اعلام کرد که گروهی از اعضای فدائیان اسلام را برای ترور وی اعزام کرده‌ است. او همچنین گفت با کارلوس، تروریست معروف آمریکای جنوبی، برای ترور شاه هماهنگی صورت گرفته‌است. حمله ي کارلوس و گروهش به ویلای شاه در ۶ تیر ۱۳۵۸ بوسیله ي هلی کوپتر انجام شد، اما وی موفق به کشتن شاه نشد. خلخالی سپس طی مصاحبه‌ای گفت که شاه در آن حمله زخمی شده‌است. وی همچنین گفت که ۱۴۰٬۰۰۰ دلار جایزه برای قتل شاه در نظر گرفته‌است.

اولين دادگاه سران و ارتشيان:
از ساعت 9 صبح روز پنجشنبه 26 بهمن 1357 جلسات دادگاه سران پادشاهي پهلوي در دبستان علوي شماره ي دو واقع در خيابان ايران آغاز شد. در نخستين جلسه به اتهامات چهار نفر رسيدگي شد:
1- ارتشبد نعمت الله نصيري رئيس ساواك.
2- سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني.
3- سرلشكر رضا ناجي فرماندار سابق اصفهان.
4- سرلشكر خسروداد فرمانده سابق هوا نيروز.
پس از پايان دفاعيات، دادگاه به اتفاق آرا چهار متهم نامبرده را به اعدام محكوم كرد. حكم ساعت 40:23 همان شب به اجرا در آمد.

در تاريخ(1/12/1357) چهار ژنرال ديگر به تيرباران محكوم شدند (روزنامه اطلاعات، مورخ 1/12/1357)، كه عبارت بودند از:
1- سرتيپ نعمت الله معتمدي فرمانده تيپ زرهي قزوين و فرماندار نظامي آن شهرستان.
2- سرتيپ منوچهر ملك معاون و همدست سرتيپ معتمدي در قزوين.
3 - سرتيپ حسين همدانيان، رئيس ساواك كرمانشاهان.
4- سرلشكر پروين امين افشار فرمانده تيپ لشكرگارد
.
برابر اعلام روزنامه اطلاعات مورخه (14/12/1357)، نامبردگان زير محاكمه و به اعدام محكوم شدند:
1ـ سرلشكر بازنشسته عبدالله خواجه نوري رئيس سابق دادگاه عادي و تجديد نظر ارتش.
2 - سپهبد بازنشسته فخر مدرس رئيس سايق دادرسي ارتش.
3- سرتيپ بازنشسته علي اكبر يزدجردي فرماندار سابق نظامي مشهد.
4- سرلشكر بازنشسته احمد بيدآبادي فرمانده سابق نظامي تبريز.
5- سرهنگ منصور زماني رئيس زندان سياسي قصر.
6- جهانگير تارخ.

يك هفته بعد، خبر محاكمه ي نامبردگان زير در مطبوعات اعلام شد: (روزنامه اطلاعات، مورخ 22/12/1357)
1- سپهبد نادر جهانباني رئيس سابق سازمان ورزش.
2- محمود جعفريان قائم مقام حزب رستاخيز و معاون سابق راديو و تلويزيون و مدير عامل سابق خبرگزاري پارس.

بخشي از محاكمات و اعدام هاي سال 1358:
اميرعباس هويدا كه 13 سال نخست وزير محمدرضا شاه پهلوي بود، به اعدام محكوم شد و مطبوعات، اجراي حكم اعدام را اعلام كردند. (روزنامه اطلاعات، مورخ 19/1/1358)

روز بعد خبر اعدام انقلابي سه نفر ديگر از سران اعلام شد كه عبارت بودند از:
1- سپهبد علي محمد خواجه نوري رئيس اداره سوم ستاد ارتش.
2- دكتر منوچهر آزمون معاون نخست وزير و سرپرست سازمان اوقاف در حكومت هويدا، وزير كار و امور اجتماعي در كابينه هويدا و استاندار فارس در كابينه آموزگار.
3- سپهبد اميرحسين ربيعي، آخرين فرمانده نيروي هوايي شاه. (روزنامه اطلاعات، مورخ 20/1/1358)

همچنين روزنامه اطلاعات مورخ (22/1/1358) خبر از اعدام 11 نفر از دولتمردان رژيم پهلوي را داد. اينها عبارت بودند از:
1- عباسعلي خلعتبري، وزير اسبق امور خارجه.
2- منصور روحاني وزير اسبق كشاورزي.
3- سپهبد حجت كاشاني، معاون اسبق نخست وزير.
4- غلامرضا نيك پي، شهردار تهران و نماينده مجلس سنا.
5- عبدالله رياضي كه 14 سال رئيس مجلس شوراي ملي بود.
6- سپهبد ناصر مقدم آخرين رئيس ساواك.
7- سپهبد محمدتقي مجيدي، رئيس دادگاه فدائيان اسلام.
8 - سرلشكر حسن پاكروان، رئيس اسبق ساواك.
9 - سرتيپ بازنشسته حسينعلي بيات، نماينده مجلس شوراي ملي.
10- سرلشكر علي نشاط، فرمانده پيشين گارد جاويدان.
11- محمدعلي وحيدي سناتور.

و بالاخره روزنامه اطلاعات مورخ (19/2/1358) خبر از اعدام انقلابي دو تن از معروف ترين سرمايه داران را داد كه عبارت بودند از:
1- حبيب القانيان، ميلياردر معروف.
2- رحيم علي خرم .

دیگر سمت‌هاي خلخالي:
خلخالی سه دوره نماینده ي مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری بود. پس از درگذشت خمینی، همچون اکثر روحانیون چپ گرا، پستی از سوی خامنه‌ای دریافت نکرد و در انتخابات‌ها هم رد صلاحیت شد. وی سپس به تدریس در حوزه ي علمیه قم مشغول شد.

وی در مصاحبه‌ای با صادق صبا، خبرنگار بخش فارسی بی‌بی‌سی، از گذشته ي خویش اظهار رضایت کرده و گفته بود چنانچه هر یک از اعدام شده‌ها به دست وی، امروز زنده بودند، دوباره آنها را اعدام می‌کرده‌است.

تخريب آرامگاه رضاشاه:
خلخالي با كمك اعضاي سپاه پاسداران و بكارگيري ديناميت و بلدوزر در طي بيست روز بناي آرامگاه رضاشاه را تخريب كرد. او همچنين به همراه عده‌ای، به قصد نابود کردن پاسارگاد، به سمت تخت جمشید حرکت كرد که با مقاومت مردم مرو دشت مواجه شد. هر چند که هنوز آثار کلنگ های او بر روی قسمتهایی از آثار تخت جمشید قابل مشاهده است.


کتاب خاطرات خلخالي:
خلخالی خاطرات خود را منتشر کرده و در آن از اقدامات خود دفاع کرده‌است. وی در خاطرات خود، از اینکه نتوانسته بسیاری از کسانی را که قصد اعدام آنها را داشته به جوخه ي اعدام بسپارد، ابراز ناخرسندی کرده‌است. در این کتاب تناقضاتی به چشم می‌خورد. او دلیل اصلی اعدام "علی حجت کاشانی" را به مسلسل بستن عروس و پسرش، "کاترین عدل" و "بهمن حجت کاشانی" عنوان می‌کند. این در حالی است که بهمن حجت کاشانی فرزند سرلشکر "هاشم حجت کاشانی" بود و با سپهبد علی حجت کاشانی هیچ نسبتی نداشت.

خلخالی در جای دیگر پس از بیان وقایع اولین سری اعدام‌ها (چهار نفر) می‌گوید: جنازه ي اعدامی‌ها را به بهشت زهرا راه نمی دادند و می‌گفتند ارواح شهدای ما ناراحت می‌شوند؛ لذا جنازه‌ها را در کهریزک دفن کردند. بعد از مدتی خبر آوردند که جنازه ها را از آنجا نیز خارج کرده اند. مردم عصبانی و شهید داده می گفتند اینها کافرند و نباید در اراضی مسلمانان دفن شوند و سر انجام تصمیم گرفته شد آنها را در دره‌های اطراف دفن کنند و به همین ترتیب عمل شد.

خلخالي و خميني:
اگر نگاه كنيم به نامه‌هايی كه خلخالی و خمينی در سالهاي قبل از انقلاب رد و بدل كرده اند، در واقع فكر مي كنيم اولين اسناد تاريخی برای مراجعه باشند چون خلخالی، خمينی را در يك نامه ای متهم مي كند كه از خلخالی به عنوان نردبان ترقی استفاده كرده و در واقع خمينی را تشبيه مي كند به آغامحمدخان قاجار و مي گويد كه ما چوب بست ساختمان كاخ سلطنت شما بوديم. و آقای خمينی سالها قبل از اينكه اين كشتار‌ها صورت بگيرد در جواب نامه به خلخالی می‌نويسد كه من مي دانم كه شما ناراحتی اعصاب داريد و اختيارتان دست خودتان نيست. با علم به اينكه آقای خلخالی ناراحتی اعصاب دارد و اختيار اعمالش هميشه دست خودش نيست، خميني او را مامور مسند قضاوت مي كند تا بي رحمانه مردم را اعدام كند. البته آن حكم هم در خود كتاب خاطرات خلخالی از نظر تاريخی موجود است. اريخ نامه را آقای خلخالی خودش 1389هجري قمري ثبت كرده است كه در واقع به سالها قبل از انقلاب بر ميگردد. بنابراين آقای خمينی مي دانسته است كه ايشان از ناراحتی اعصاب رنج ميبرد.

توجيه اين تصميم ميتواند نفرتی باشد كه خمينی داشته است از كسانی كه مي خواست نابود شوند. توجيه ديگرش اين است كه او قصد داشته است كه يكسری از كسانی كه امكان مي داد به عنوان رقيب در مقابل ايشان قرار بگيرند بسرعت نابود شوند.


مرگ خلخالي:
چه کسی باور می کرد که شیخ صادق خلخالی با آن سابقه ي جنجالی و پر حرف و حدیث اش در اواخر عمر خود از صدام دفاع کند و بگوید که حاضر به محاکمه وی نخواهد بود؟! خلخالی که به مناسبت سالگرد انقلاب با روزنامه ي اعتماد گفتگو می کرد، صراحتاً زبان به تمجید از صدام حسین گشود و او را به دلیل تقابلش با آمریکایی ها مستحق محاکمه و اعدام ندانست. پیرمرد اما در همان روزها بار دیگر به دفاع از احکام اعدامش پرداخت و گفت که از صدها حکم اعدامی که صادر کرده پشیمان نیست و تازه معتقد است که نتوانسته خیلی ها را بکشد.

او هر بار شکسته تر و فرتوت تر از قبل می شد. پارکینسون امانش را بریده بود و تنهایی سال های پایانی عمرش مشهود بود. نه می توانست با اصولگرایان کنار بیاید و نه می توانست حمایتش از اصلاح طلبان هم جناح و هم حزب خود را علناً نشان دهد. برای همین ترجیح می داد که چندان رسانه ای نشود. هر بار که سخن می گفت ناخودآگاه مجبور به دفاع از اقدامات رادیکال خود در اول انقلاب می شد و همین نکته برای دوستان اصلاح طلبش پاشنه ي آشیل و نقطه ي ضعف بزرگی شمرده می شد. حتی زمانی که در پیدا و پنهان از مواضع جنجالی آیت الله مصباح یزدی در سال های نخست حاکمیت اصلاح طلبان انتقاد می کرد، ناخواسته آن انتقادات متوجه خود وی نیز می شد و باز هم سکوت را شایسته تر می دید.

حمایت های بی دریغ وی از آیت الله منتظری نیز سودی به حالش نداشت و شرکت روزانه ي او در نماز جماعت دفتر آیت الله منتظری کسی را به او خوش بین نکرد. اگرچه اصلاح طلبان همفکر او نتوانستند پس از مرگش او را تنها بگذارند و برای بزرگداشت وی سنگ تمام گذاشتند، اما کسی باور نکرد که خلخالی از سران اصلاح طلبان شده است. نامه های سرگشاده معترضانه او در دوره انزوایش در قم هیچ انعکاس خاصی نمی یافت و این مرد جنجالی دهه ي نخست انقلاب، در تنهایی، انزوا و سکوت از دنیا رفت و خیلی زود هم فراموش شد. حتی نمی توان نشانی از آرامگاه وی یافت. اگر خودت ندانی که او و آیت الله شیخ محمد عبایی خراسانی، دیگر روحانی شاخص اصلاح طلب، کنار هم و در یکی از حجره های صحن بزرگ حرم حضرت معصومه در قم مدفون هستند، کسی نمی تواند نشانی او را به تو بدهد.

شیخ صادق خلخالی با اینکه منزوی زیست و در خاموشی درگذشت، تأثیرات هراسناكي در تاریخ معاصر ما گذاشت و به سمبل رادیکالیسم اسلامی بدل شد. او که در جوانی از هواداران نواب صفوی و فدائیان اسلام در حوزه علمیه ي قم بود، پس از انقلاب نیز خود را رهبر این گروه اعلام کرد و با انتصابش به به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب از سوی خمينی، به اوج شهرت رسید. درباره ي اعدام های جنجالی و پر سر و صدای وی سخن ها گفته شده و تحلیل ها ابراز شده است، اما کمتر کسی متذکر این نکته مهم می شود که خلخالی هر چه بود و هر چه کرد، فرزند صادق انقلاب 57 بود. خود نیز در مقدمه ي جلد دوم خاطراتش گفت:«به قول فرانتس فانون، انقلاب فرزندان صادق خود را می خورد، چه برسد به من که نامم صادق است»!

منبع: ويكي پديا و پيوندهاي وابسته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر