برادرم , شبِ تولدِ توست و من مثل همیشه نوشته ای آماده کردم و به رسمِ هر ساله از آنچه بر ما گذشت مینویسم....
سهراب این بار نه شاکی ام،نه ناراحت ،نه ناله ای دارم نه رنج نامه ای...
این بار بر عکسِ هیشه در شبِ تولدت شادم , چون میدانم یادِ برادرم در دلها زنده است..
چون میدانم یادت همیشه سبز است.
ازتو ممنونم که در این سال ها یاور من بودی و هر چه از تو خواستم به من دادی.
ازتو ممنونم که همیشه به فکر ما هستی واز ما مراقبت میکنی.
برادرم!!!!!
این بار من هیچ وجه اشتراکی با مردمی که 2سال و نیم پیش میشناختم ندارم.
مردمی که حتی پول خرید نان هم ندارند!!! ولی با این حال همیشه قوی و استوار مقابل سختی ها ایستاده اند و همیشه سعی کرده اند بهترین زندگی را داشته باشند.
مردمی که همیشه و همیشه محکم بوده اند و هستند.
وقتی از دردشان میگویند دلم آتش میگیرد اما چه کنم دستم کوتاه است..
با این حال سعی کرده ام هرچه در توانم است انجام دهم تاآرامش به آنها بازگردد.
نه از کسی دل خورم نه با کسی مشکلی دارم چرا که درکشان میکنم.
اما حرفم در آخر نوشته ام چیست ؟
برادرم!...
, امسال از تو میخواهم تا دعا کنی که خدا به آنانی که میپندارند هر چه میگویند حق است , عقلی عطا فرماید تا بلکه در این مملکت رویِ آزادی را ببینیم...
از تو می خواهم به مردم کمک کنی تا آگاه شوند....
این بار بر عکسِ سالهای پیش نمی گویم باورمان را از دست دادیم بلکه میگویم
کمکمون کن تا باورمان را تقویت کنیم و در برابرِ ظلم بایستیم و سکوت نکنیم...
دوستت دارم و همیشه به یادت هستم...
دلم برایت تنگ شده...
برادرم ... تولدت مبارک ...
سهراب این بار نه شاکی ام،نه ناراحت ،نه ناله ای دارم نه رنج نامه ای...
این بار بر عکسِ هیشه در شبِ تولدت شادم , چون میدانم یادِ برادرم در دلها زنده است..
چون میدانم یادت همیشه سبز است.
ازتو ممنونم که در این سال ها یاور من بودی و هر چه از تو خواستم به من دادی.
ازتو ممنونم که همیشه به فکر ما هستی واز ما مراقبت میکنی.
برادرم!!!!!
این بار من هیچ وجه اشتراکی با مردمی که 2سال و نیم پیش میشناختم ندارم.
مردمی که حتی پول خرید نان هم ندارند!!! ولی با این حال همیشه قوی و استوار مقابل سختی ها ایستاده اند و همیشه سعی کرده اند بهترین زندگی را داشته باشند.
مردمی که همیشه و همیشه محکم بوده اند و هستند.
وقتی از دردشان میگویند دلم آتش میگیرد اما چه کنم دستم کوتاه است..
با این حال سعی کرده ام هرچه در توانم است انجام دهم تاآرامش به آنها بازگردد.
نه از کسی دل خورم نه با کسی مشکلی دارم چرا که درکشان میکنم.
اما حرفم در آخر نوشته ام چیست ؟
برادرم!...
, امسال از تو میخواهم تا دعا کنی که خدا به آنانی که میپندارند هر چه میگویند حق است , عقلی عطا فرماید تا بلکه در این مملکت رویِ آزادی را ببینیم...
از تو می خواهم به مردم کمک کنی تا آگاه شوند....
این بار بر عکسِ سالهای پیش نمی گویم باورمان را از دست دادیم بلکه میگویم
کمکمون کن تا باورمان را تقویت کنیم و در برابرِ ظلم بایستیم و سکوت نکنیم...
دوستت دارم و همیشه به یادت هستم...
دلم برایت تنگ شده...
برادرم ... تولدت مبارک ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر